برکناری کادرفنی تیم فوتبال نوجوانان ایران به واسطه حذف زودهنگام و ناکامی غیرقابل تصور در رقابتهای قهرمانی آسیا آخرین حلقه از زنجیرهای است که سالهاست در فوتبال پایه ایران تکرار میشود؛ شکست، برکناری و همچنان بدون پاسخ ماندن پرسشهای اصلی! اما تا کی قرار است صرف تغییر چهرهها از بررسی دلایل اصلی ناکامی و پاسخگویی ریشهای به این بحران تکراری فرار کرد؟
ایران با ارائه نمایشی کاملاً ضعیف و ناباورانه با کسب دو باخت و یک تساوی با قرار گرفتن در قعر جدول گروه D به کارش در همان مرحله نخست جام ملتهای زیر ۱۷ سالههای آسیا پایان داد تا در حسرت کسب جواز حضور در جام جهانی بماند. بیشک عملکرد چمنیان و شاگردانش قابل دفاع نبود و این تیم یکی از بدترین تیمهای تاریخ ایران بود که حذفی تلخ و تأسفبار را رقم زد. اما آیا تنها مقصر این ناکامی کادرفنی بود و برکناری آنها گره از کار فروبسته فوتبال پایه ایران که سالهاست جز اندک موفقیتهای مقطعی، توفیق چندانی در عرصههای بینالمللی نداشته است؟ آیا نباید به جای تکرار مکرر چرخه معیوب برکناری و فراموشی، فکری برای تدوین برنامه آموزشی جامع برای مربیان پایه کرد؟ آیا نباید به دنبال مهیا کردن اصولی زیرساختها، برپایی منظم اردوها و برگزاری بازیهای تدارکاتی مفید و مهمتر از همه استعدادیابی اصولی و الگوبرداری از کشورهای موفق در این مسیر و پیروی از استاندارهای روز دنیا بود؟
موفقیت، بهخصوص در ردههای پایه اتفاقی نیست و نمیتوان به کسب نتایج مقطعی دل خوش کرد. موفقیت نیاز به برنامهریزی بلندمدت، حمایت سیستماتیک، ثبات مدیریت و مهیا بودن شرایط جهت کسب نتیجه دارد و تا زمانی که چشمانداز مشخصی را برای تربیت مربیان ردههای پایه، رشد بازیکنان و توسعه زیرساختها نداشته باشیم، هیچ تغییری حاصل نخواهد شد و برکناری کادرفنی تیم ناکام صرفاً خوراک یکی، دو روزه صفحات خبری است و بس، بدون اینکه تحول خاصی در اصل ماجرا ایجاد کند.
بحث دفاع از کادرفنی تیم ناکام نیست. مسئله این است که برکناری کادرفنی اگر با اصلاحات عمیق و اصولی همراه نباشد تنها یک مسکن موقتی است و بس. درحالیکه این زخم قدیمی با مسکن درمان نمیشود و پشت گوش انداختنها و دلخوش کردن به اقدامات مقطعی باعث شده تا برای بهبود نیازمند یک جراحی اصولی باشد. حال آنکه تنها راهکار آقایان در چنین مواردی برکناری کادرفنی است، همین و بس. اما اگر این برکناریها نتیجه داشت، نباید امروز شاهد یکی از تلخترین حذفهای زودهنگام نوجوانان فوتبال ایران از جام ملتهای زیر ۱۷ سالههای ایران بودیم.
برای موفقیت در فوتبال پایه هیچ چیز مهمتر از زیرساختها، تداوم برنامه و آموزش مربیان نیست. مسیری که کشورهایی، چون ژاپن، کرهجنوبی و حتی مراکش در سالهای اخیر طی کردهاند که امروز عملکرد موفقی در ردههای پایه دارند. در واقع این کشورها سالها پیش مسیر توسعه را از نقطهای آغاز کردند که ما هنوز به آن نرسیدیم؛ اصلاح سیستم!
آنچه امروز برای آغاز بازسازی پایههای فوتبال ایران بدان نیازمند هستیم، زیر ذرهبین گذاشتن مسیری است که کشورهای موفق طی کردند، یعنی قبل از هر چیز باید ببینیم آنها چه کردند که ما نکردیم. ژاپن در اوایل دهه ۹۰ با کمک فدراسیون آلمان و مربیان هلندی برنامه آموزشی برای مربیان پایه خود تدوین کرد که به صدها دوره تربیت مربی در ردههای سنی زیر ۱۵ سال انجامید و امروز هر مدرسه فوتبال ژاپن ملزم به داشتن مربی دارای لایسنس سطح بالاست. کرهجنوبی هم با سرمایهگذاری روی مدارس فوتبال در مناطق کمبرخوردار و مسابقات منظم بین مدارس به شناسایی و کشف استعدادها و بازیکنان مستعد پرداخت. بازیکنانی که بعد از شناسایی شدن زیر نظر مربیان متخصص پرورش یافتند، نه تنها برای موفقیت در نوجوانی، بلکه با نگاه بلندمدت برای تیم بزرگسالان. رویهای که سالهاست در این کشور در حال انجام است. فرانسه با ایجاد آکادمیهای منطقهای تحت نظر فدراسیون و طراحی یک متد آموزشی یکپارچه، نسل طلایی خود را پرورش داد که ثمره آن قهرمانی جهان بود، اما در ایران نه زیرساختهای مناسب داریم، نه آکادمیهای هدفمند و نه حتی مربیان تربیت شده بر اساس متد روز دنیا و تنها کاری که بعد از هر ناکامی انجام میشود، تغییر کادرفنی است! حال آنکه ایجاد ساختار ملی آموزش مربیان پایه با استفاده از تجربیات کشورهای موفق و مربیان بینالمللی، سرمایهگذاری در آکادمیهای فوتبال استاندارد در هر استان (حداقل یک مرکز منطقهای تحت نظارت فدراسیون)، برگزاری لیگهای هدفمند در ردههای پایه و نظارت دقیق جهت کشف استعدادها و با هدف آموزش آنها برای آینده، یک نیاز مدیریتی است، چراکه مربیان جهت کسب نتیجه به زمان نیاز دارند، نه فقط یک تورنمنت.
در واقع اگر قرار است به دنبال حل مشکل پایهها باشیم از همین امروز باید به فکر سرمایهگذاری اصولی در این مسیر باشیم و صرف برکناری مربی نمیتوان گامی برای عدم تکرار ناکامیها برداشت، این تصمیم صرفاً پاک کردن صورت مسئله است، چرا که نشان میدهد هنوز متوجه اصل ماجرا نیستیم.